تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی

تحلیل تکنیکال یا بنیادین با نگاهی به فرضیه بازار کارا
همانطور که میدانید بازار سرمایه، بازاری بزرگ و پیچیده است که فعالیت در آن نیازمند آشنایی با نحوه خرید سهام ارزنده و فروش به موقع آنهاست که این امر با بکارگیری روشهای مختلف تحلیل و بررسی، به ویژه تحلیل تکنیکال و بنیادین امکانپذیر میشود. بر این اساس کاربران باید پیش از ورود به بازار با این مفاهیم آشنایی کافی داشته باشند تا بتوانند آنها را جهت ارزیابی سهام مختلف بکار گیرند. دراین مقاله دو روش تحلیل تکنیکال (Technical) و بنیادین (Fundamental) بررسی شده و نحوه بکارگیری آنها به بهترین شکل معرفی میگردد.
تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی دارد؟
تحلیل تکنیکال با تکیه بر نمودار قیمتهای گذشته و با توجه به اندیکاتورهای مختلف، زمان تغییر روند بازار و تغییراتی که به زودی بر قیمتها اعمال میشوند را پیشبینی کرده و مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. در واقع تحلیلگر تکنیکال با سوار شدن بر موج جدید قیمتها، پیش از اینکه تمام بازار متوجه آن شوند، روند تغییرات بازار را تعیین میکند. بدین تریتب تحرکات قیمتی که نشاندهنده تغییرات ارزندگی سهام در بازارسرمایه است را نشان میدهد. این تحلیل بدون توجه به عوامل بنیادین سهام مورد نظر و تنها با درنظر گرفتن نوسانات قیمت و حجم معاملات صورتگرفته، رفتار بازار را ارزیابی میکند.
به طور کلی قیمت ورود برای خرید یا عدم خرید یک سهم، ارتباط تنگاتنگی با تصمیم سهامدار برای خروج سریع یا ماندن در آن معامله دارد. معاملهگران از تحلیل تکنیکال برای یافتن هم زمان ورود و خروج به موقع استفاده میکنند. هر نوع اوراق بهادار و حتی کالایی که دارای تاریخچه قیمتی باشد را میتوان به کمک تحلیل تکنیکال آنالیز کرد. معاملهگران این نوع تحلیل را با کمک ابزارهای مختلفی همچون خطوط روند، سطوح فیبوناچی، شکل و الگوی کندلها و با استفاده از اندیکاتورهای مختلف انجام میدهند.
اصول پایه در تحلیل تکنیکال
3 اصل اساسی اجرای تحلیل تکنیکال که ارزیابی سهام بر اساس آن صورت میپذیرد، عباتند از:
1- روند قیمت: با بررسی روند قیمت، میتوان آینده سهم را پیشبینی نمود.
2- حرکت قیمت در جهت روند: قیمتها روند خود را ادامه میدهند، مگر اینکه اخبار یا اتفاقاتی باعث توقف آنها شود.
3- تکرار تاریخ: آینده تغییرات قیمت در چارت ممکن است عیناٌٌ مانند گذشته خود باشد.
تحلیل تکنیکال چه رابطهای با بازار کارا دارد؟
در این بخش به بیان ارتباط میان تحلیل تکنیکال با بازار کارا پرداخته می شود. در ابتدا به توضیحی مختصر از فرضیه بازار کارا میپردازیم. در واقع بازار کارا به چه بازاری گفته میشود؟ در بازار کارا فرض بر این است که همه معاملهگران و سرمایهگذاران به اطلاعات مشابهی دسترسی دارند. برخی از اقتصاددانان و تحلیلگران بازار معتقدند که شاخصهای تحلیل تکنیکال بر مبنای بازار کارا شکل گرفتهاند. بر این اساس بخشی از کابران بازار سرمایه، مبنای معاملات خود را بر روش تحلیل تکنیکال که با کارایی بازار ارتباط تنگاتنگی دارد، قرار دادهاند.
در تحلیل تکنیکال اساس ارزیابی سهام بر رفتار قیمت استوار است که تمامی عوامل و اطلاعاتی که بر روند بازار موثر میباشند، را در خود مستتر دارد. بر اساس فرضیه بازار کارا، اطلاعات مالی و گزارشات ارائه شده از یک سهم، به سرعت در بازار منتشر شده و بر قیمت آن تأثیر میگذارند. انتشار سریع و کامل گزارشات مالی یک سهم یا یک کالا در بازار باعث میشود افراد نتوانند با استفاده از اطلاعات، سهام شرکتها را بیشتر یا کمتر از ارزش ذاتیشان خریداری کرده و یا به فروش بگذارند و از این طریق سود بیشتری از بازار کسب کنند. بدینترتیب در یک بازار کارا، تغییرات قیمت، مجموعه اطلاعات یادشده را پیشتر منعکس کرده و از این رو آینده تحولات بازار، دیگر قابل پیشبینی نیست.
اهمیت کارایی بازار سرمایه
همچنانکه بیان شد، در بازار کارا اصل اساسی قیمت است که خود منعکسکننده اطلاعات بازار میباشد. در واقع توزیع درست اطلاعات منجر به توزیع عادلانه بازدهی حاصل از اوراق بهادار خواهد شد. کارایی بازار باعث میشود که شرکتها نتوانند با منتشر کردن اطلاعات نادرست و غیر حقیقی بازار را از مسیر اصلی خود منحرف کرده و پیش از انتشار اطلاعیههای عمومی، سود بیشتری را نسبت به سایر اهالی بازار کسب کنند.
همانطور که میدانید معاملهگران حتی با سرمایهگذاری اندک خود میتوانند در پروژههای اقتصادی کلان مشارکت داشته باشند. اگر بازار سرمایه، بازاری کارا باشد، این امر کمک شایانی به تولید و جذب نقدینگیهای پراکنده در اقتصاد کشور میکند. اگرچه فرضیه بازار کارا یک امر مورد تأیید فعالان اقتصادی میباشد، اما شواهد حاکی از آن است که در بیشتر بازارها کارایی لازم وجود ندارد. لذا معمولاً بیشتر مدیران شرکتها، پیش از سایرین به اطلاعات دسترسی داشته و سودهای بیشتری را نسبت به دیگر اهالی بازار بدست میآورند. لازم به ذکر است که عوامل دیگری نیز بر کارایی نداشتن بازار تأثیرگذارند؛ به طور مثال عرضههای اولیه معمولاً توسط شرکتها با ارزشی پایینتر از ارزش واقعی سهام ارائه میشوند و در نتیجه آن، کسانی که در روزهای اول اقدام به خرید سهام کنند، سود بیشتری در این میان نصیبشان خواهد شد.
تحلیل بنیادین چیست و چه کابردی دارد؟
یکی دیگر از روشهای شناختهشده ارزیابی سهام در بازار سرمایه، تحلیل بنیادین یا اصطلاحاٌ فاندامنتال میباشد. در این روش افراد میتوانند اطلاعات کاملی را از وضعیت یک شرکت و ارزش واقعی سهام آن بدست آورند. اگر در ارزشگذاری سهام یک شرکت توانمند باشید، دیگر نگران کاهش قیمت و ضرر و زیان حاصل از آن نیستید؛ چون میدانید که ارزش آن بیشتر از اینهاست و دیر یا زود به ارزش واقعی خود خواهد رسید. وارن بافت یکی از 5 فرد ثروتمند دنیاست که با تکیه بر روش تحلیل بنیادین موفقیتهای زیادی را کسب کرده و از او به عنوان اسطوره تحلیل بنیادین یاد میکنند.
برای خرید و فروش یک سهم با استفاده از تحلیل بنیادین، ابتدا میبایست سهام را ارزشگذاری کنید. اگر قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر باشد، میتوان نسبت به خرید سهم مورد نظر اقدام نمود. اما در صورتی که پس از مقایسه، قیمت سهام بیشتر از ارزش واقعی آن باشد، نه تنها باید از خریداری سهم خودداری کرد، بلکه در صورت داشتن سهم مورد نظر در پرتفوی خود، می بایست بلافاصله اقدام به فروش آن نمود تا از ضررو زیان احتمالی پیشگیری شود. به منظور تحلیل بنیادین سهام، کسب اطلاعاتی همچون صورتهای مالی شرکت و شرکتهای مشابه شامل درآمد، هزینه و بدهیهای شرکت، محصولات تولیدی، رقبا و چشمانداز شرکت برای آینده، ضروری است. بدیهی است که داشتن آگاهی کامل درباره شرکتهایی که میخواهید سهام آنها را خریداری کنید، به شما کمک شایانی جهت اتخاذ تصمیم درست و کسب سود بیشتر خواهد نمود.
اصول کمی و کیفی تحلیل بنیادین
از آنجایی که بررسی تمام اطلاعات یک شرکت امری زمانبر است؛ لذا معمولاً افراد برای سرمایهگذاری بلند مدت از تحلیل فاندامنتال استفاده میکنند. یک سرمایهگذار موفق پیش از انتخاب و خرید یک سهم، وضعیت شرکت مربوطه را با دقت مورد بررسی قرار میدهد تا تحلیلی درست و کامل داشته باشد. یک تصمیمگیری هوشمندانه نیازمند آشنایی کامل با مفاهیم مربوط به تحلیل بنیادین است. برای درک این مفاهیم، تحلیلگران با بکارگیری اصول کمی و کیفی، سهام شرکتها را ارزشگذاری میکنند. در ادامه به بررسی اصول یادشده میپردازیم:
ا صول کمی : عواملی هستند که با اعداد و ارقام سروکار داشته و قابلیت اندازهگیری دارند. این عوامل از طریق صورتهای مالی شرکت که در زمانهای خاص منتشر میشوند، بدست میآیند. با مراجعه به سایت کدال میتوانید صورتهای مالی منتشرشده توسط شرکت را ببینید. عوامل کمی را میتوان در سه دسته طبقهبندی نمود که عبارتند از:
1- ترازنامه: میزان درآمد، بدهی و سرمایهگذاری سهامداران شرکت را نشان میدهد که شامل داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان سهام است که جمع آنها همواره میبایست برابر باشد.
2- صورت جریان نقدی: از این صورت در جهت پاسخ به این سوال که آیا شرکت از سرمایه خود به درستی و بطور بهینه بهره میگیرد، استفاده میشود.
3- صورت سود و زیان: اطلاعات بدستآمده از آمار تولید و فروش شرکت میباشد که بطور مستقیم بر روی سود سهام آن تأثیر می گذارد و به سرمایهگذاران جهت تصمیم برای خرید آن کمک شایانی میکند.
ا صول کیفی : عوامل تأثیرگذاری همچون نحوه مدیریت شرکت که هیچگاه با عدد و رقم بیان نمیشوند و شرکت به صورت مستقیم و غیر مستقیم از آنها تأثیر میپذیرد. این اصول وابسته به عوامل محیطی داخلی همانند میزان بهرهوری شرکت، طرحهای توسعهای و توانایی مقابله با رقبا و عوامل محیطی خارجی همچون بودجه، وضعیت اقتصادی مردم، تورم و … است. اصلیترین مرجع برای ارزیابی عوامل کیفی مربوط به شرکت، مراجعه به شبکههای ارتباطی آن (نظیر سایت شرکت) میباشد.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادین
تحلیل تکنیکال وابسته به تاریخچه قیمتی یک سهم است و از این رو هیچگاه نمیتواند به تنهایی ارزش ذاتی سهام یک شرکت را محاسبه کند. همچنین این روش در پیشبینی آینده قیمت سهام شرکتهایی که عرضه اولیه میشوند، ناکارآمد است؛ چرا که در این حالت، هیچ تاریخچهای از سابقه قیمتی سهام شرکت یادشده در دسترس نیست. از سوی دیگر، تحلیل بنیادین اگر چه با استفاده از روشهای مختلف به دنبال محاسبه ارزش ذاتی هر سهم و پیشبینی وضعیت درآمد شرکت از داراییها میباشد، لکن نمیتواند حداقل قیمت برای ورود و حداکثر قیمت برای خروج از سهم را مشخص کند. بعلاوه اینکه با توجه به زیاد بودن فاکتورهای تأثیرگذار در این تحلیل، اجرای آن بدون داشتن اطلاعات کافی و ارزیابیهای همهجانبه، نمیتواند جمعبندی کاملی از وضعیت شرکت بدست دهد.
انتخاب کارگزار جهت ورود به بازار سرمایه
پس از کسب دانش و مهارت کافی جهت اجرای تحلیلهای تکنیکال و/ یا بنیادین، آنچه برای بهرهبرداری از آن ضروری است، انتخاب کارگزاری با صلاحیت و مطمئن است. شرکتی که قادر باشد، تا سفارشات را به سرعت اجرا کرده و با پشتیبانی فعال و در دسترس، امنیت خاطر سرمایهگذاران را بمنظور سودآوری فراهم آورد. از جمله ویژگیهای یک کارگزار مناسب، میتوان به سهولت در استفاده از سامانه معاملاتی، ارائه تخفیف در کارمزدها، تأمین اعتبار برای مشتریان در زمانهای مناسب، پشتیبانی فعال و … اشاره نمود.
بدیهی است که ارزیابی تمام موارد ذکر شده در میان قریب به بیش از 100 کارگزاری، امری زمانبر و دشوار است؛ لذا در این بخش، یکی از بهترین و کارآمدترین کارگزاریهای بورسی به شما معرفی میگردد. کارگزاری مدبر آسیا، یکی از کارگزاران بنام بازار سرمایه است که با حدود 17 سال سابقه فعالیت و بهرهگیری از کارکنان متخصص و با تجربه، خدماتی با بالاترین کیفیت ممکن را به سرمایهگذاران گرامی ارائه مینماید.
همچنانکه پیشتر بیان شد، کسب مهارت و دانش کافی یکی از اساسیترین اصول ورود به بازار سرمایه بشمار میرود. از این رو، هر سرمایهگذار میبایست تا با مطالعه کتب، مقالات و مشاهده ویدیوهای آموزشی مرتبط، اطلاعات و توانمندیهای معاملاتی خود را ارتقا دهد. بخش مقالات سایت کارگزاری مدبر آسیا، یکی از بهترین و معتبرترین مراجعی است که میتواند در این امر شما را یاری رسانده و اطلاعات بروز را در اختیارتان قرار دهد.
جمعبندی
در این مقاله به تشریح روشهای تحلیل تکنیکال و بنیادین و همچنین معرفی نظریه بازار کارا پرداخته شد. در تحلیل بنیادین ارزیابی سهام شرکتها بر اساس دادههای منتشرشده در خصوص میزان تولید، سود و زیان و … صورت میپذیرد. این روش اگر چه قدرت بالایی در تعیین مسیر سودآوری کلان شرکت دارد، اما در مشخص نمودن زمان و نقطه دقیق ورود و خروج از یک سهم ناکارآمد است. ضمن اینکه اجرای تحلیل بنیادین، نیازمند اطلاعات گسترده از عوامل درونی و بیرونی شرکت میباشد که دسترسی به همه آنها (و بررسی هر یک) امری زمانبر و دشوار میباشد. در مقابل تحلیل تکنیکال با تکیه بر دادههای قیمتی تاریخچه سهم و با بهرهگیری از اندیکاتورهای مختلف و ابزارهای ترسیمی بر روی چارت (سطوح فیبوناچی، امواج الیوت و …) سرمایهگذار را قادر به تعیین نقاط ورود به سهم و خروج از آن مینماید. با اینحال این روش، قادر به محاسبه ارزش ذاتی دارایی مالی یک شرکت نبوده و از این رو انجام معامله بر اساس آن، بدون آگاهی از وضعیت کلان شرکت و صورتهای مالی مربوطه، میتواند با ریسکهایی همراه شود.
بر این اساس، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که بهترین و کارآمدترین روش ارزیابی سهام شرکتها، اجرای همزمان تحلیل تکنیکال و بنیادین میباشد. این امر علاوه بر تعیین مسیر کلی پیش روی سهام (بنیادین)، موقعیت دقیق نقاط ورود و خروج (تکنیکال) را نیز برای معاملهگران روشن خواهد ساخت. از این رو، توصیه میشود تا فعالان بازار سرمایه بدون داشتن تعصب بر روشی خاص و با افزایش آگاهی و مهارت در استفاده از هر دو رویکرد، با کنار هم قرار دادن تحلیل های یادشده، بهترین تصمیم را اتخاذ کرده و ریسک حاصل از معاملات خود را تا حد ممکن کاهش دهند.
تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی در بازار فارکس
دو جریان فکری اصلی در بازارهای مالی وجود دارند که شامل تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکی هستند. اگرچه این دو تحلیل به طور کامل از هم متمایز و جدا نیستند ، اما بیشتر معاملهگران خود را تنها در زمره یکی از این تحلیل ها قرار می دهند.
از دیدگاه تحلیلی ، تحلیل بنیادی و تکنیکال هر کدام مزایا و اشکالات بسیاری از خود را ارائه می دهند. در این مطلب ، ما در مورد جوانب مثبت و منفی هر یک از این رویکردهای تحلیلی صحبت خواهیم کرد و در آخر شما می توانید تصمیم بگیرید که کدام از آنها برای شما بهتر است.
تحلیل تکنیکال در فارکس
تحلیل تکنیکال چیست؟ تحلیل تکنیکال، روشی برای پیش بینی که مبتنی بر مطالعه حرکات قیمت در گذشته است. غالباً خواهید شنید که تحلیل تکنیکی بیشتر هنری است تا علمی. این موضوع به این دلیل است که وقتی ما با تحلیل تکنیکال سعی در پیش بینی حرکت قیمت های آینده داریم ، تفاوت های ظریف زیادی وجود دارد که بعضی اوقات می تواند منجر به نتیجه گیری های مختلف شود.
ابزار اصلی برای تحلیل تکنیکال، داده های قیمت است. صرف نظر از بازه زمانی انتخابی ، اطلاعات قیمت مهمترین مورد است. اساساً تجزیه و تحلیل تکنیکال چارچوبی را فراهم می کند که یک تحلیلگر بتواند با مطالعه عملکرد فعلی قیمت و مقایسه آن با اتفاقات تاریخی قبلی ، تصمیماتی آگاهانه را در بازار اتخاذ کند.
تحلیل تکنیکال را می توان در بسیاری از بازارهای مختلف از جمله شاخص های بورس ، ارز ، کالاها ، سهام انفرادی و معاملات آتی اعمال کرد. تا زمانی که یک بازار از نقدینگی خوبی برخوردار باشد تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی و به راحتی در معرض تأثیرات بیرونی قرار نگیرد ، می توان تحلیل تکنیکال را به روشی مؤثر انجام داد.
گاهی اوقات هم تحلیل تکنیکال جواب نمی دهد و این موضوع به دلیل نقدینگی کم و وجود عوامل بیرونی می باشد که روی قیمت ها تاثیر می گذارند.
اصول تحلیل فنی
سه اصل اساسی تحلیل فنی به شرح زیر است:
- قیمت، هر چیز دیگری را در بازار منعکس می کند
- قیمت در مسیرهای مشخص حرکت می کند
- تاریخ تمایل دارد که خودش را تکرار کند
قیمت نشان دهنده همه چیز :تحلیلگران تکنیکال معتقدند که قیمت معامله شده در حال حاضر منعکس کننده تمام اطلاعات شناخته شده در دسترس شرکت کنندگان در بازار است و هرگونه اطلاعات جدیدی که ارائه می شود ، به سرعت در قیمت یک سهم یا ارز منعکس می شود.
حرکت قیمت ها در مسیرهای مشخص: روندهای مشخصی در بازار وجود دارد و یک تحلیل گر معتقد است که این روندها با روشی غیر تصادفی و قابل پیش بینی حرکت می کنند که با چشم آموزش دیده قابل مشاهده هستند. گرایش از فعالیت دامنه معاملات پدیدار می شود و پس از رشد ، سرانجام دوباره به مرحله ادغام برگردد و دوباره یک روند دیگر آغاز می شود.
تاریخ تمایل به تکرار خود دارد: بازارها ماهیت تکراری و بازگشتی را در داده های قیمت خود نشان می دهند. اگرچه هیچ دو الگویی در تاریخ قیمت دقیقاً یکسان به نظر نمی رسند اما می توان شباهت بسیار زیادی را میان الگوهای حرکت قیمت پیدا کرد که مطمئنا نمی توانند تصادفی باشند. این الگوهای تکرارشدنی را می توان در شکل بندی های نمودار ، الگوهای شمعدانی ، ردپای حرکت ، حجم و سایر اشکال داده های مربوط به قیمت مشاهده کرد.
تحلیل فاندامنتال یا بنیادی در فارکس
تحلیل بنیادی چیست؟ تحلیل بنیادی نوعی از تحلیل بازار است که به دنبال تعیین ارزش ذاتی یک دارایی از طریق مطالعه و ارزیابی داده های اقتصادی است. در بازار ارز ، تحلیلگر بنیادی سعی دارد با استفاده از داده های مختلف اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی ، اشتغال ، تورم ، نرخ بهره و موارد دیگر ، شرایط کلی اقتصاد را ارزیابی کند.
در بازار فارکس ، فعالیتهای بانک مرکزی از نزدیک توسط تحلیلگران بنیادی بسیار مورد نظارت و بررسی قرار می گیرد. تصمیمات ، جلسات و سخنرانی های مربوط به نرخ بهره در آینده توسط مقامات عالی رتبه بانک مرکزی برای یک معامله گر بنیادی بسیار مهم است.
تحلیلگران بنیادی سعی می کنند با استفاده از گزارش های اقتصادی مختلف ، شرایط کلی بازار را محاسبه کنند و در پی پیدا کردن قیمت های نادرست باشند که می تواند منجر به فرصت های تجاری شود. معامله گران بنیادی می توانند معامله گرانی کوتاه مدت باشند که سعی در جابجایی قیمت ها در طی دوره های بی ثبات بالقوه دارند یا می توانند معامله گران موقعیت کلان اقتصادی بلند مدت باشند و بیشتر به روندهای چند ماهه یا چند ساله علاقه داشته باشند.
بر خلاف تکنسین ها ، تحلیلگران بنیادی بیشتر به چرایی اهمیت می دهند تا چگونگی. معامله گران بنیادی به دنبال جواب این سوال هستند که چرا شرایط اقتصادی به شکل کنونی است یا سعی می کنند پیش بینی های خود را بر اساس عوامل اصلی توجیه کنند. از طرف دیگر ، یک تکنسین بسیار کمتر به این دلیل توجه می کند و بیشتر به واکنش های قیمت در مقابل آنها توجه می کند.
نرخ بهره
یکی از محرک های بزرگ ارزش ارز نرخ بهره فعلی کشور است. وقتی نرخ بهره یک کشور خاص نسبت به سایرین که شرایط اقتصادی مشابه دارند بالاتر باشد ، سرمایه گذاری خارجی و سرمایه با نرخ بهره نسبتاً بالاتری به داخل کشور وارد می شوند. سرمایه گذاران همیشه به دنبال بازده بالاتری هستند و به همین ترتیب نرخ سود نسبی بالاتر تمایل به جذب سرمایه بیشتر از بازارهای جهانی دارد.
برخی از معامله گران بنیادی اغلب از بازار فارکس برای خرید همزمان ارزهای با بازدهی بالا در مقابل آنهایی که بازده کمتری دارند، استفاده می کنند. این استراتژی ، موسوم به تجارت حمل و نقل ، در بین معامله گران بنیادی بلند مدت و صندوق های سرمایه گذاری بزرگ جهانی کاملاً رایج است.
مزیت های تحلیل تکنیکال
مزایای تحلیل تکنیکال عبارتند از:
قابل اجرا در هر بازه زمانی : صرف نظر از اینکه شما یک معامله گر کوتاه مدت ، میان مدت یا بلند مدت باشید ، می توانید ابزارهای تحلیل تکنیکال را در فرایند تصمیم گیری خود اعمال کنید.
توانایی تجزیه و تحلیل روندها: مطالعات مختلف زیادی وجود دارد که یک تحلیلگر تکنیکال می تواند از این تحلیل برای تحلیل روند فعلی بازار استفاده کند.
کمک به زمان بندی بازار: اولین کار یک معامله گر این است که بهترین فرصت تجاری موجود را پیدا کرده و سپس زمان مناسب را در اجرای معامله بکار ببرد. ابزارهای تحلیل تکنیکال به معامله گران در ورود ، مدیریت و خروج از مواضع خود به روشی منظم و کارآمد کمک تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی می کند.
ایده ها را می توان برنامه ریزی کرد: بسیاری از مفاهیم در تحلیل فنی می توانند کدگذاری شده و به سیستم های معاملاتی الگوریتمی تبدیل شوند. این نوع سیستم های خودکار به کاهش احساسات منفی مرتبط با معامله کمک می کند.
روحیه بازار را آشکار می کند: با مطالعه عملکرد قیمت و انجام تجزیه و تحلیل نمودار ، می توانید درک بهتری از محل افراط احساسات در یک بازار خاص بدست آورید. شما می توانید با درک درست شرایط بازار و روانشناسی معامله گران ، خود را در سمت درست بازار قرار دهید.
کاربرد ساده تر و زمان کمتر: تجزیه و تحلیل بنیادی معمولاً شامل بسیاری از متغیرها و قسمتهای پویا مانند نرخ بهره ، تورم ، احساس مصرف کننده ، تأمین پول و بسیاری از عوامل دیگر است. این موضوع گاهی اوقات می تواند به مدلهای پیچیده ای منجر شود که فقط یک فرد دارای PHD در اقتصاد قادر به درک آن است. از طرف دیگر ، مدل های تحلیل تکنیکال معمولاً بسیار ساده تر و آسان تر هستند چون مهم ترین مولفه آنها قیمت است.
معایب تحلیل تکنیکی
در زیر اشکالات تحلیل تکنیکال آورده شده است:
سیگنال های مختلط: مواردی وجود خواهد داشت که ابزارهای تحلیل تکنیکال به شما سیگنال های مختلط یا متناقضی را ارائه می دهند. به عنوان مثال ، بر اساس تحلیل از پشتیبانی و مقاومت ممکن است شما در حال دریافت سیگنال خرید باشید ، اما ممکن است شاخص MACD سیگنال فروش را به شما ارائه دهد.
این نوع سناریو گاه به گاه رخ می دهد و می تواند بسیار ناامید کننده باشد. تصمیم نهایی در این شرایط با معامله گر است.
این تحلیل می تواند تحت تأثیر تعصبات ما قرار بگیرد: اگرچه تحلیلگران تکنیکال روی قیمت تکیه می کنند برخی تعصبات اما می تواند بر نحوه درک اطلاعاتی که از نمودارها جمع می شوند تأثیر بگذارد. به عنوان مثال ، اگر شما یک جفت ارز در EURUSD داشته باشید به طور ناخودآگاه به دنبال آگاهی از فرصتهای طولانی می گردید و آن را تأیید می کنید در حالی که سیگنال هایی که به وضعیت ضعیف در EURUSD اشاره می کنند را نادیده می گیرید. بسیاری اوقات ، ما حتی آگاه متوجه این موضوع هم نمی شویم پس ضروری است که سعی کنیم هنگام تجزیه و تحلیل نمودارها ذهنی بی تصب داشته باشیم.
تفسیرها می توانند متفاوت باشند: همانطور که قبلاً نیز اشاره کردیم ، تحلیل تکنیکال بیشتر یک هنر است تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی تا یک علم. دو تکنسین می توانند نمودار قیمت یکسانی را بررسی کنندو دو نتیجه مختلف بگیرند.
مزایای تحلیل بنیادی
بیایید نگاهی به برخی مزایای استفاده از تحلیل بنیادی بپردازیم:
می تواند به توضیح حرکت قیمت ها کمک کند: اخبار و گزارش های عمده اقتصادی می توانند به سرعت قیمت بازار را در یک جهت یا جهت دیگر هدایت کنند. این به ویژه هنگامی صحیح است که ارقام مربوط به توسعه اقتصادی غیر منتظره باشد یا به طور قابل توجهی از تعداد کل متفاوت باشد.
بینش در مورد بازارهای جهانی: درك كردن یک رویكرد اساسی برای تحلیل ، به تحلیلگر كمك می كند تا آنچه را كه در اقتصاد یك كشور خاص و سایر اقتصادهای جهان اتفاق می افتد ، بهتر بشناسد.
درک ارزش ذاتی : هر ابزار یا دارایی مالی دارای ارزش معینی است. پیدا کردن دارایی در جایی که ممکن است اختلاف بین ارزش واقعی یک دارایی و قیمت فعلی معامله شده در بازار وجود داشته باشد ، کار معامله گر است. تجزیه و تحلیل بنیادی می تواند با مطالعه نرخ بهره ، تورم ، احساس مصرف کننده ، تولید صنعتی و سایر عوامل مرتبط به یک تحلیلگر ارز در این زمینه کمک کند.
تجزیه و تحلیل روند بلند مدت: قدرت واقعی تحلیل بنیادی در کمک به یک معامله گر این است که یک نمای بلند مدت از یک جفت ارز یا دارایی خاص را ارائه می دهد.
برای مثال با طرح این سوال که آمار بیکاری امروز در مقایسه با ماه گذشته ، سه ماهه گذشته و سال گذشته چه تفاوتی داشته است می توانیم روند فعلی مربوط به بیکاری را مشخص کنیم و سپس می توانیم از آن اطلاعات به همراه سایر داده های اقتصادی استفاده کنیم تا تأثیر احتمالی را روی قیمت یک جفت ارز در طولانی مدت پیش بینی کنیم.
معایب تحلیل بنیادی
در زیر اشکالات تحلیل بنیادی آورده شده است:
اطلاعات زیاد و اضافی: تحلیل بنیادی موضوعی بسیار گسترده و عمیق است. اطلاعات زیادی در اختیار معامله گران و سرمایه گذاران قرار گرفته است که هضم همه آنها می تواند بسیار سخت باشد. این موضوع می تواند منجر به سردرگمی افراد شود.
مناسب نبودن برای کوتاه مدت: اگرچه داده ها و گزارش های اقتصادی به طور مرتب در طول ماه منتشر می شوند اما معامله با اخبار به صورت کوتاه مدت باعث ایجاد بسیاری از چالش ها می شود. از این رو بسیاری از معامله گران اساسی تمایل دارند تا بیشتر روی چشم اندازهای بلندتر تمرکز کنند.
فقدان زمان بندی بازار : تحلیل بنیادی می تواند تصویر بزرگتری از بازار را در اختیار ما قرار دهد اما به طور معمول نمی تواند یک روش عینی و قابل اعتماد برای زمان بندی ورودی و خروجی ما فراهم کند. در معامله ، زمان بندی همه چیز است. شما می توانید در مسیر درست قرار داشته باشید اما اگر در زمان بندی اشتباه کنید به احتمال زیاد ضرر خواهد کرد. به همین دلیل ، تحلیلگران بنیادی معمولاً برای ورود و خروج از معاملات باید به تکنیکال ها یا برخی تکنیک های دیگر اعتماد کنند.
انتزاعی بودن : اگرچه داده های بنیادی کاملاً واضح است اما فرضیاتی که می توان از چنین داده هایی تهیه کرد ، می تواند در بین اقتصاددانان و تحلیلگران بسیار متفاوت باشد. به عنوان مثال ، یک تحلیلگر می تواند دلایل مختلفی را ذکر کند که چرا آنها معتقدند افزایش نرخ بهره برای اقتصاد مطلوب خواهد بود در حالی که یک تحلیلگر دیگر می تواند دقیقاً به همین دلایل استناد کند که چرا افزایش نرخ بهره تأثیر منفی بر اقتصاد خواهد گذاشت.
سخن آخر
سوال نهایی شما این است که بالاخره تحلیل تکنیکی یا تحلیل بنیادی ؟ کدام نوع بهتر است؟
اگر پیشنهاد میک تی پی را بخواهید ما به شما می گوییم که در فارکس سعی کنید بیشتر از تحلیل تکنیکال استفاده کنید زیرا چارچوبی كاملی را برای تجزیه و تحلیل ، ورود ، مدیریت و خروج معاملات فراهم می كند. بنابراین ، سعی کنید حتما اصول تحلیل تکنیکال را یاد بگیرید.ما برای آموزش این تحلیل در کنار شما هستیم. میک تی پی سالهاست که در زمینه آموزش مسائل فارکس کار می کند.
این نکته را نیز باید گفت که اگر اهداف و معاملات بلندمدت در ذهن خود دارید حتما در کنار تحلیل تکنیکال، از تحلیل بنیادی هم استفاده کنید. هر چند که تحلیل تکنیکال نیاز به حوصله و دانش بیشتری دارد اما شما می توانید با آموزش های میک تی پی اصول آن را فرا بگیرید.
تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی در بورس دارد؟
طی سالیان اخیر فعالیت در بازار سرمایه جذابیت ویژهای در میان مردم پیدا کرده است؛ اما موفقیت در این حوزه همانند سایر فعالیتهای تجاری مستلزم آشنایی با سازوکار بازار و اقدام بر مبنای تجزیه و تحلیل است. سهامدار موفق فردی است که بتواند سهام با پتانسیل رشد و قیمت مطلوب را در زمان مناسب شناسایی نموده و در بهترین زمان ممکن آنها را به فروش برساند. بنابراین شناسایی سهام مطلوب یکی از دغدغههای همیشگی فعالان بازار سرمایه بوده است. در این راستا به منظور تعیین ارزش سهم از 2 روش تحلیلی مختلف یعنی تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی استفاده میشود.
در روش تکنیکال تحلیلگر با توجه به سوابق سهم در گذشته نظیر قیمت و تغییرات آن و حجم معاملات به پیشبینی رفتار نمودار قیمتی سهم میپردازد. این روش برای کلیه بازارهای مبتنی بر عرضه و تقاضا کارآمد خواهد بود. این روش بر 3 اصل نمودار قیمت، نوسانات قیمت با یک روند خاص و تکرار روند از نظر تاریخی استوار است. در مقابل تحلیل بنیادی روشی جهت ارزیابی ارزش ذاتی سهام بر اساس مولفههای اقتصادی، مالی و سایر فاکتورهای کمی و کیفی است. در این روش تحلیلگر تلاش میکند تا کلیه عوامل موثر بر قیمت سهام (درآمدها، چشمانداز رشد آینده، بازده و حاشیه سود) را مطالعه نموده و شرایط مالی و مدیریتی شرکتها در کنار فاکتورهای افتصاد کلان را مدنظر قرار دهد.
در روش بنیادی تحلیلگر با محاسبه ارزش ذاتی سهم به مقایسه آن با قیمت کنونی سهم پرداخته و در خصوص اقدام مقتضی تصمیمگیری میکند. چنانچه ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن بیشتر باشد؛ در اینصورت سهم دارای حباب منفی بوده و احتمالا برای پر تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی کردن این حباب با رشد قیمت مواجه خواهد شد. در مقابل ارزش ذاتی پایینتر از قیمت لحظهای بهمعنای حباب مثبت سهم و احتمال ریزش آن در آینده نزدیک است. در واقع ارزانتر بودن قیمت لحظهای نسبت به ارزش ذاتی به منزله سیگنال خرید و گرانتر بودن آن به منزله سیگنال فروش قلمداد میشود. بهعبارت دیگر تحلیل بنیادی به کشف قیمت منصفانه سهم در بازار کمک میکند. بدینترتیب کاربران با خریداری سهام در قیمتی پایینتر از ارزش ذاتی و فروش آن با قیمتی بالاتر از ارزش واقعی پیش از به تعادل رسیدن بازار میتوانند سود هنگفتی را کسب نمایند. وارن بافت؛ میلیاردر بزرگ جهان یکی از معروفترین متخصصان در حوزه تحلیل بنیادی محسوب میشود.
کاربرد تحلیل بنیادی صرفا محدود به سهام نبوده و این روش برای ارزیابی قیمت کلیه اشکال اوراق بهادار نظیر اوراق بدهی و مشتقه نیز قابل استفاده است. در تحلیل بنیادی از مجموعهای از عوامل کمی و کیفی استفاده میشود. عوامل کمی ماهیتی عددی داشته و مولفههایی نظیر سود سالیانه، میزان داراییها و بدهیها و مخارج را شامل میشود. این اطلاعات از طریق صورتهای مالی شرکتها قابل دسترس هستند. صورت جریان وجوه نقد، صورت سود و زیان و ترازنامه 3 شکل مهم صورتهای مالی بهشمار میروند. صورت جریان وجوه نقد نشاندهنده جریان مالی ورودی و خروجی شرکت طی یک بازه زمانی مشخص است. این مولفه معمولا بر فعالیتهای مبتنی بر وجوه نقد تمرکز خواهد داشت. صورت سود و زیان نشاندهنده درآمد، مخارج و سود کسب شده توسط شرکت طی یک بازه زمانی مشخص است. ترازنامه نیز مبین داراییها و بدهیهای شرکت در یک دوره زمانی خاص است.
عوامل کیفی ماهیتی غیرعددی داشته و کیفیت مدیریت مدیران اجرایی، اعتبار برند، فناوریهای بهکارگیری شده توسط شرکت و مجوزها و گواهینامههای کسب شده توسط آنرا مدنظر قرار داده و از دقت کمتری در ارزیابی برخوردار هستند. بنابراین در تحلیل بنیادی با پیشبینی رفتار سهام بر اساس وقایع و رخدادهای واقعی سروکار داریم. به عقیده تحلیلگران بنیادی کلیه تغییرات قیمتی یک سهم لزوما دارای یک علت اقتصادی بنیادین هستند. این گونه از تحلیل در مقایسه با تحلیل تکنیکال بسیار وقتگیرتر بوده و اجرای موثر آن مستلزم گردآوری اطلاعات از منابع مختلف خواهد بود. بنابراین به کمک تحلیل بنیادی میتوان به پرسشهای زیر پاسخ داد:
تحلیل بنیادی در بورس چیست؟
اگر فعال بازار سرمایه هستید و یا حتی به تازگی وارد بازار سرمایه شده اید، حتما کلمه “تحلیل بنیادی” یا “تحلیل فاندامنتال” را بارها شنیده اید. یکی از تحلیل هایی که فعالان تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی بازار سرمایه برای خرید سهام یک شرکت به سراغ آن می روند تحلیل بنیادی است. در ادامه با این تحلیل و مباحث آن بیشتر آشنا خواهیم شد. با ما همراه باشید.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یکی از روش های تحلیلی در بازار سرمایه است که افراد میتوانند ارزش ذاتی اوراق بهادار را با عوامل مختلف اقتصادی و مالی ارزیابی کنند. این تحلیل هر عاملی را که بر ارزش سهم تأثیر میگذارد در نظر میگیرد. تحلیل بنیادی روشی برای آنالیز کردن سهام و دست یابی به ارزش ذاتی و واقعی آن است. در این نوع تحلیل، از عوامل اقتصاد کلان مانند شرایط اقتصادی و وضعیت سایر بازارها گرفته تا عوامل اقتصاد خرد مانند بهره وری مدیریت شرکت و… مورد بررسی قرار میگیرد.
تحلیل تکنیکال رو هم از اینجا بخون » تحلیل تکنیکال بورس
هدف از تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل گران بازار سرمایه به چند دسته تقسیم میشوند و عده ای جزء تحلیل گران بنیادی هستند. اما، چیزی که اهمیت دارد این است که هدف از تحلیل بنیادی چیست؟! هدف اصلی این تحلیل کشف ارزش ذاتی و واقعی سهم است که بتوان این عدد کشف شده را با قیمت فعلی سهم مقایسه نمود و مورد بررسی قرار داد و در نتیجه، با توجه به این مقایسه، سرمایه گذار بتواند برای خرید یا فروش سهم تصمیمات لازم را اتخاذ کند. همچنین، هدف نهایی از انجام چنین تحلیلی این است که سرمایه گذار بتواند با توجه به قیمت فعلی سهم به این نتیجه برسد که سهم بیشتر از ارزش خود قیمت گذاری شده است و یا ارزشی کمتر از قیمت بازار دارد. (بیشتر بخون » NAV چیست؟)
روش انجام تحلیل بنیادی چگونه است؟
این تحلیل در واقع این گونه است که تحلیل گر بنیادی زمان زیادی را با مطالعه اعداد و ارقام ترازنامه، سود ها، زیان ها، بدهی ها، وضعیت جریان نقدینگی، میزان درآمد های حاصله و… صرف میکند و در نهایت با کنار هم گذاشتن نتایج این مطالعات به اعداد و ارقامی میرسد که NAV و یا ارزش ذاتی سهم نام دارد. اساس کار این تحلیل به دست آوردن همین NAV یا ارزش ذاتی سهم است.
مفهومی به نام ارزش ذاتی
ارزش ذاتی یا NAV سهام شرکت ها در واقع همان ارزش واقعی بدست آمده از تحلیل بنیادی است. برای مثال فرض میکنیم ارزش واقعی یک خودکار 1000 تومان باشد اما در حال حاضر در بازار با قیمت 100 تومان به فروش میرسد. پس با اطلاع داشتن از ارزش واقعی این خودکار، در هر قیمتی زیر 1000 تومان، میتوانیم با خرید این خودکار با اندکی صبر به سود خوبی دست پیدا کنیم.
حال آنکه اطمینان داریم خودکار دیر یا زود به قیمت ارزش ذاتی خود میرسد و چه بسا از آن پیشی هم بگیرد. همچنین باید بدانیم که اگر ارزش ذاتی به دست آمده بیشتر از قیمت فعلی سهم در بازار باشد، به اصطلاح گفته میشود که سهم کم قیمت گذاری شده است و دارای حباب منفی بوده که انتظار می رود سهم رشد کرده و حباب منفی خود را پر نماید و به قیمت واقعی خود برسد و در نقطه مقابل اگر ارزش ذاتی سهم کمتر از قیمت فعلی بازار باشد گفته میشود که سهم بالاتر قیمت گذاری شده است و اصطلاحا سهم دارای حباب مثبت بوده و انتظار میرود که قیمت بازار آن کاهش یابد.
برخی از اطلاعات و صورت های مالی شرکت ها در سایت Codal.ir موجوده » سامانه کدام چیه؟
عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی هر عاملی که مرتبط با شرایط اقتصادی و مربوط به وضعیت کلی یک شرکت باشد، اهمیت دارد. از جمله این عوامل میتوان به موارد کمی همچون درآمد و سود تا موارد کیفی همچون کیفیت مدیریت و اعتبار یک شرکت که تعیین کننده و مهم هستند، اشاره کرد. عوامل کمی که قابل اندازه گیری هستند و به صورت اعداد و ارقام میباشند و دقت بیشتری را در ارائه تحلیل نشان میدهند. مانند سود سالیانه، میزان داراییها، بدهیها، مخارج و… که جزء عوامل کمی هستند. همچنین شایان ذکر است که این عوامل کمی از صورت های مالی همچون ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد بدست می آیند.
عوامل کیفی که مورد بررسی در بنیاد شرکتها هستند بر اساس میزان کیفیت و سایر مشخصات غیرقابل اندازهگیری میباشند. عوامل کیفی شامل کیفیت نحوه مدیریت مدیران اجرایی، مجوزها و گواهینامهها، اعتبار نام تجاری و تکنولوژیهای مورد استفاده شرکت هستند که دقت کمتری در ارزیابی دارند.
نتیجه گیری
یکی از تحلیل های موجود در بازار سرمایه بنیادی است که این نوع تحلیل بر خلاف تحلیل تکنیکال، دشوارتر است و تنها افراد خبره و آگاه قادر به انجام چنین تحلیلی هستند. همچنین این روزها، بازار سرمایه به شدت تحت الشعاع سهم های بنیادی و شاخص ساز است که در تعیین مثبت یا منفی بودن شاخص کل تاثیرگذارند. پس با داشتن اطلاعات کافی و بررسی های لازم حتما در سبد سهام تان سهم بنیادی داشته باشید و حد الامکان برای بلند مدت نگهداری کنید تا سود های قابل توجهی نصیب شما شود. موفق و پر سود باشید.
سوالات متداول در رابطه با تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی روشی برای آنالیز کردن سهام و دست یابی به ارزش ذاتی و واقعی آن است.
هدف از تحلیل بنیادی محاسبه ارزش ذاتی یا NAV سهام شرکت هاست که در واقع همان ارزش واقعی سهم میباشد.
درآمد، دارایی، فروش، بازدهی، بدهی، حاشیه سود و رشد در آینده عواملی هستند که برای تخمین ارزش و پتانسیل رشد شرکت موردتوجه قرار میگیرند. همه این اطلاعات در صورتهای مالی یک شرکت در دسترس است.
تحلیل بنیادی میتواند علاوه بر سهام، برای ارزیابی هر نوع اوراق بهادار دیگری مانند اوراق بدهی یا مشتقه نیز مورداستفاده قرار گیرد.
تحلیل فاندامنتال یا تکنیکال؟
تحلیل عنصر مهمی از بازار سرمایه است، اصولا ورود به بازار بدون استفاده از تحلیل غیر ممکن است چرا که تحلیل برای تریدر نقش مهمی در کسب سود بازی میکند و دیدگاه عمیق تری برای خرید و فروش سهام، به او خواهد داد. به صورت کلی برای تحلیل رمز ارز های گوناگون در بازار رمز ارزهای دیجیتال و باقی مارکت های مالی 2 راه برای تحلیل وجود دارد که هر یک می تواند تکمیل کننده و مکمل روش دیگر باشد. تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال (بنیادی) روشهایی هستند که سرمایه گذاران از آنها در راستای تحلیل سهام بهره می برند.
تحلیل فاندامنتال بهتر است یا تحلیل تکنیکال؟
اصلی ترین مزیت تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل بنیادی، گسترده بودن بازه کاربرد آن می باشد. یک تحلیل گر فاندامنتال عموما همزمان توان فعالیت در صنعت های گوناگون بازار را ندارد و قادر نیست همزمان در زمینه ی مالی فعالیت کند ، بلکه تجربه ، دانش و تخصص او فقط در یک یا چند زمینه بخصوص متمرکز است. مثلا تحلیلگری بنیادی که بهطور اختصاصی در زمینه تحلیل بخش بانکی فعال است، نمیتوان انتظار تحلیل مناسب در صنایع خدوریی یا قطعه سازی یا صنایع دارویی را داشت .در نگاه کلی تر امکان دارد یک فاندامنتالیست خبره که تسلط کاملی بر تحلیل بنیادی سهام های بورس دارد، هیچ وقت از قواعد تحلیل مارکت های بورس خارجی اطلاعاتی نداشته باشد. ولی برای یک تحلیلگر تکنیکال هرگز شرایط اینگونه نیست و هیچ سدی قادر نیست او را از فعالیت در مارکت های مختلف مالی باز دارد.همگی فرمول ها و معادلات ، قوانین و قواعد ، ابزار، نکته ها، روشها و فنونی که تحلیلگر تکنیکال دانسته تماما در همه مارکت های مختلف به طور کامل صدق کرده و قابلیت بهره گیری دارد. برای یک تکنیکالیست اصولا نمودار مورد تحلیل فرق ندارد و اهمیتی ندارد که نموداری در حال بررسی مربوط به سهام بورس است یا نمودار قیمت جهانی طلا یا فلزات گرانبها .
برتری دیگر تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل فاندامنتال، مشکل سرعت تحلیل می باشد. انجام یک تحلیل فاندامنتال مینیمم 3 یا 4 روز زمان تحلیلگر می گیرد ولی تحلیل تکنیکال قادر است به سهولت و در مدت زمان نیم ساعت تا یک ساعت،کاملا انجام شود.
نهایتا ، اصلی ترین برتری تکنیکال در مقابل فاندامنتال، بحث عامل بسیار مهمی به اسم حدضرر است. ممکن است عجیب باشد اما این که تحلیلهای تکنیکال امکان نقض پذیری دارند نهتنها نشانه ضعف نیست بلکه جز مزیت ها و برتریهای روش تکنیکال محسوب می شود!
یک تحلیلگر تکنیکال از همان اول کاملا به این نکته واقف است که همگی تحلیلهای تکنیکال، حتی کامل ترین و جامع ترین تحلیل ها ، تنها وجهه ی آماری دارند و بر بستر معادلات شانسی شکل گرفته اند. هیچ تحلیل تکنیکالی بری از خطا و اشتباه نیست و همیشه امکان اشتباه از کار در آمدن هر آنچه که تحلیلگر بهعنوان اطلاعات و رخداد های ممکن بررسی کرده است وجود دارد. بنابراین تحلیلگر تکنیکال از همان نخست نقطهای را بهعنوان حدضرر در تراکنش های خود تعیین میکند و اعتقاد دارد که در صورتی که وضعیت به آن نقطه بحرانی رسید ، هر آنچه که به عنوان فرض های نخستین خود مورد استفاده قرار داده ، کاملا نقض می شود و باید سریعا از بازار خارج شد تا کمترین مقدار ضرر رخ بدهد. ولی شوربختانه تحلیل بنیادی اصولا چنین ویژگی ندارد و از دید بنیادی هر مقدار که بازار خلاف تحلیل حرکت کند ، نه تنها نشانه خروج صادر نمی شود بلکه وضعیت برای سرمایهگذاری بهتر خواهد شد!
بررسی نهایی
هر 2 تحلیل بنیادی و تکنیکال برای بررسی کاربرد دارند. نقشه و استراتژی هر شخصی در سرمایهگذاری میزان مفید بود هر تحلیل را مشخص می کند. بخش عمده ای از قدیمی های بازار توصیه دارند که به طور همزمان هر دو این تحلیل ها در جهت انتخاب مکان و سهم مطلوب برای خرید استفاده گردد. ولی قبل از اتخاذ هر تصمیمی، بهتر است ، تعصب روی یک روش تحلیل بخصوص نداشته و هر دو تحلیل ها را با دید عمیق تری مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم. امروزه یادگیری و مطالعه تحلیل بنیادی و تکنیکال به وسیله فیلمهای آموزشی ، فضای مجازی یا دورهها و کلاسهای حضوری و غیرحضوری بسیار اسان و راحت شده است.